ابومحمد علی بن حسین چهارمین امام شیعیان ملقب و مشهور به سجاد و زینالعابدین است. او فرزند حسین بن علی و کنیزی گمنام (با نامهای متفاوت غزاله، سُلافه، سَلامَه، شاهزَنان، شاهبانویه) است. از نظر مورخین، شاهزاده (ساسانی) بودن مادر علی بن حسین، افسانه است و هیچ بنمایه حقیقی ندارد.او در مدینه به دنیا آمد. بیشترین منابع، تاریخ تولد او را سال ۳۸ هجری ذکر کردهاند؛ ولی منابع دیگر سالهای ۳۳، ۳۶، ۳۷ و ۵۰ هم ذکر کردهاند.
کنیه و القاب :
کنیههای او؛ ابولحسن، ابولحسین، ابومحمد، ابوبکر، ابوعبدالله، زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است.
پیش از امامت :
در کربلا و در دمشق :
علی بن حسین به هنگام حادثه کربلا در سال ۶۱ هجری حضور داشت ولی چون مریض بود، در جنگ شرکت نیافت، و از اینرو، زنده ماند. برای تمایز از برادر بزرگترش (علی اکبر) و عبدالله و علی که در منابع ذکر شده که در جنگ کشته شدهاند، او را علی اوسط نامیدهاند. بنابر گزارشهای جنگ، شمر بن ذی الجوشن خواست تا او را با وجود مریضی بکشد، ولی دیگران (از جمله عمر بن سعد) جلوی او را گرفتند. هنگامی که او اسیر گشت، به فرمان عبیدالله بن زیاد در کوفه، قرار بر اعدام او شد، ولی با التماسهای عمهاش زینب رهایش کردند. او را به همراه زنان، به دمشق، پیش خلیفه یزید فرستادند. در کامل البهایی و البحار به نقل از سهل بن سعد ساعدی آمده که به او گفته است: عازم بیت المقدس بودم که در سر راه گذرم به شام افتاد و یزید بن معاویه اشراف و سران شام را فراخواند و به دور خود نشاند و دستور داد تا علی بن الحسین و سرها و اسرا نزد وی آورده شوند آنها در حالی که با طناب پیچیده شده بودند وارد کردند. علی بن الحسین به او گفت: تو را به خدا ای یزید می دانی که اگر پیامبر ما را به چنین حال و روزی ببیند چه میکند همهٔ حاضران به گریه افتادند. یزید دستور داد طنابها را پاره کنند و وقتی که سرها را پیش پایش گذاردند شعری بر ضد حسین بن علی خواند و مجادلهای لفظی که به خشونت نیز کشیده شد مابین یزید بن معاویه و علی بن الحسین روی داد. آنچه که تردیدی در آن نیست اینکه یزید بن معاویه و و همدستانش در کربلا با امام حسین و در کوفه و شام با اسرا به گونهای که در تاریخ عرب نظیر ندارد و سابقه نداشته، زشتترین و قبیحترین رفتارها را داشتهاند.
در مدینه :
امام سجاد با این که پس از واقعه کربلا جامعه اسلامی را گرفتار ترس و یأس میدید و کسی را نمییافت که تربیت کند و دانش خویش را به او بسپارد ولی از پای ننشست و با دعا و نیایش مطالب عمیق و مضامین ارزنده و گرانقدری را به جامعه اسلامی به ویژه شیعیان منتقل ساخت.
شیخ صدوق در الخصال چنین مینویسد: «علی بن الحسین به مدت بیست سال بر پدرش اشک ریخت و خدمتکارش به او گفت: اکنون دیگر وقت آن است که اندوهت پایان گیرد، پاسخش داد: چه میگویی یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت که وقتی خداوند یکی از آنها را از وی دور گرداند از بسیاری گریه بر او چشمانش سفید شد و موهایش به سپیدی گرائید و کمرش از شدت غم، خم گردید حال آنکه فرزندش در همین دنیا زنده بود و من نگاهم به پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از مردان خانوادهام که در اطرافم کشته افتاده بودند، افتاده حال چگونه میخواهی غم و اندوهم پایان گیرد.
در شورش مدینه به سال ۶۲ و یا ۶۳ هجری قمری و در هنگامی که مردم شهر با عبدالله بن حنظله (غسیل الملائکه) بیعت کردند و بنی امیه را که شمار آنان به هزار تن میرسید، نخست در خانه مروان پسر حکم به محاصره افکندند، سپس از شهر بیرون راندند. در این روزهای پر گیرودار مروان نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانوادهٔ وی را نزد خود نگاه دارد، عبدالله نپذیرفت. مروان چون از حمایت وی مأیوس شد پناه به علی بن الحسین برد و گفت: من خویشاوند توأم، میخواهم که خانوادهٔ من با خانوادهٔ تو باشد. علی بن الحسین با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول کرد و کسان مروان را همراه با زن و فرزند خود به یَنبُع فرستاد و مروان همیشه از این کرامت سپاسگزار بود. این که طبری نوشته است: علی بن الحسین با مروان دوستی قدیمی داشت بر اساسی نیست. مروان هیچگاه به بنی هاشم روی خوش نشان نداده است. بنابر این جایی برای دوستی او با علی بن الحسین نبوده و طبری میخواهد جوانمردی را که خاندان هاشم از حد اعلای آن برخوردار بودهاند نادیده بگیرد و آن را به حساب دوستی شخصی بگذارد.بعد از فتح مدینه، بدست فرماندار بزید، مسلم بن عقبه، به هنگام ورود به مدینه، به همراه مراسم تشریفاتی پذیرایی و گرامی داشته شد. در ۶۲ هجری، هنگامی بازگشت از مکه و زمانی که حسین بن نُمیر، جانشین مسلم بن عقبه در مدینه شده بود، از او به گرمی استقبال شد و برای اسبش علوفه تازه آوردند و هر همان زمان، عبدالله بن زبیر، به طور علنی خود را خلیفه جدید اعلام کرده بود. علی بن حسین هرگز با عبدالله بیعت نکرد، گرچه او روابطی را با خاندان زبیر برقرار کرد. او شخصاً سُکَینَه، خواهرش را برای عقد مصعب بن زبیر، برادر عبدالله و فرماندار عراق، به عراق همراهی (اسکورت) کرد و ۴۰ هزار دینار از او پاداش گرفت.
در واقعهٔ حره علی بن الحسین به سلامت ماند. چون از یک سو وی در شورش دخالتی نداشت و از سوی دیگر در آغاز درگیری هنگامی که مروان بن حکم، عامل مدینه، نزد او رفت و خواهش کرد که خانواده اش را در پناه بگیرد علی بن الحسین خواهش او را با بزرگواری پذیرفت و آنان را به یَنبُع فرستاد.همچنین علی بن الحسین چهارصد خانواده از عبدمناف را در کفالت خود گرفت و تا لشکر مسلم بن عُقبَه در مدینه بود هزینهٔ آنان را میپرداخت.
ایتان کلبرگ چنین مینویسد: «پس از جنگ حرّه، با اینکه مسلم بن عقبه، مستقیمأ از یزید دستور داشت تا از سران و بزرگان مدینه بیعت بگیرد، سوگند بیعت با خلیفه را بر علی بن الحسین تحمیل نکرد. بر عکس، علی بن الحسین نسبت به ارتباط با شورشیان مدینه که علیه خلافت یزید قیام کرده بودند، از خود رغبتی نشان نداد و در مقابل به خانواده مروان بن حکم پناه داد.
همچنین کلبرگ به القاب ویژه علی بن الحسین، چون: زین العابدین، سجاد، زکی و ذو الثفنات (فردی که اعضای سجده او در اثر کثرت سجود پینه بسته است) که حاکی از زندگی زاهدانه وی در مدینه است، اشاره دارد و او را در زمره «بکّائون» برشمرده است؛ چه در مدت چندین سال متمادی برای پدرش و دیگر شهیدان کربلا میگریست. وی معتقد است: صدقههای پنهانی او در نیمههای شب نیز تنها پس از وفات آن حضرت بر مردم آشکار گردید و علامات به جای مانده بر شانههای او حکایت از حمل بارهای سنگین غذا برای فقرا داشت.
دوران قیام مختار :
او رابطه محتاطانهای با مختار برقرار کرد. این غیرممکن میآید (علیرغم گزارش شیعیان) که مختار از حمایت معنوی علی بن حسین به جای عمویش، محمد بن حنفیه برخوردار شده بود یا اینکه سر بریده عمر بن سعد را به عوض عمویش، برای او فرستاده باشد.
زمانی که مختار ۱۰۰ هزار دینار به او هدیه داد، او نه تمایلی به پذیرفتن داشت و نه شهامتی برای پس فرستادن. پس از مرگ مختار، او به خلیفه اموی، عبدالمالک نامه فرستاد که به او تحویل دهد، ولی خلیفه او را تشویق کرد که از آن استفاده کند. گفته میشود که مختار کنیز گرانبهایی را هم به علی بن حسین داده بود که این کنیز، مادر زید بن علی شد.
ایتان کلبرگ این رابطه را سخت متزلزل و بیثبات توصیف کرده است. از نظر او، این موضوع موجب موضع گیریهای ضد و نقیض نویسندگان شیعی نسبت به مختار شده است. از جمله در گزارشهای کلبرگ آمده است: «مختار مشتاق حمایت امام -علی بن الحسین- بود و تنها پس از پاسخ رد وی، به ابن حنفیه روی آورد؛. امام به طور علنی او را لعن کرد؛. مختار با فرستادن سر عبید الله بن زیاد برای امام، مورد ستایش امام قرار گرفت...
دوران امامت :
آغاز امامت علی بن الحسین به سال ۶۱ هجری قمری است و امامتش ۳۵سال به طول انجامید. دوران امامت او توأم با اختناق شدید و سخت گیریهای حاکمان بنی امیه علیه شیعیان بود؛ به گونهای که بنا به روایتی در ابتدای امر تنها اصحاب آن حضرت پنج تن بودهاند که این خود دلالت بر وضعیت خاص آن زمان میکند. علی بن الحسین در این دورانِ سخت به تربیت شاگردانی چند میپردازد که از جمله سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیی بن امالطول و ابوخالد کابلی میباشند.
با کشته شدن حسین بن علی و با قیام مختار اکثریت شیعیان روی به مختار گردانیدند و مختار نیز قیام خود را به نیابت محمد حنفیه فرزند دیگر علی عنوان میکرد. به گفته مادلانگ در دانشنامه اسلامی در این زمان به مدت یک نسل رهبری شیعیان در خارج از دایره فرزندان فاطمه بود. علی بن حسین نیز از فعالیتهای شیعه دوری گزیده بود و پیروان چشمگیری بسوی خود جذب نکرده بود.
فرزندان :
او از همسرش، امعبدالله، چهار فرزند داشت و از صیغههایش، فرزندان متعدد داشت. به گفته کولبرگ، او در کل ۱۵ فرزند باقی گذاشت که از امعبدالله بنت حسن بن علی، چهار پسر داشت و باقی آنها، از صیغههایش بودهاند.
شیخ مفید اولاد علی بن الحسین را پانزده نفر دانسته :
- محمد باقر که مادرش امّ عبدالله بنت حسن بوده.
- عبداالله، دختر او فاطمه مادر اسماعیل پسر جعفر صادق بود.
- حسن
- حسین
- زید
- عمر
- حسین اصغر، نیای مرعشیان
- عبد الرحمن
- سلیمان
- علی (کوچکترین فرزند)، نیای سادات تفرش
- خدیجه
- محمد اصغر
- فاطمه
- علیه
- امّ کلثوم
اصحاب :
مشهورترین اصحاب و راویان سجاد عبارتاند از:
- ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی
- ابوخالد کابلی
- یحیی بن ام طویل
- سعید بن جبیر
- سعید بن مسیب
- عمرو بن عبدالله سبیعی